چند شب پشت سرهمدوستم کرمش گرفته بود ساعت ۳ و نیم شب زنگ میزد به گوشیم بیدارم میکرد . لامصب تا اعلام نمی کردم بیدار شدم بی خیال نمی شد . سر پنجمین شب دایورت کردم رو تلفن خونه شون زنگ زده همه از خواب پریدن باباش شمار شو دیده قاطی کرده کلی داد و بیداد کرده سرش گوشیشم از پنجره پرت کرده تو کوچه !
ینی آی حال کردما
نظرات شما عزیزان:
[ جمعه 21 مهر 1391برچسب:, ] [ 13:27 ] [ مهنوش ]
[